چنتا مطلب مرتبط

ساخت وبلاگ

از هنرهای آدمیزاد هنر. تحمل کردنِ

هنری که من استادشم....

هنرِ تحملِ سختی ها....هنر ِتحملِ دردها..

+ نوشته شده در جمعه چهارم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 21:21 توسط خانوم حلزون  | 

چنتا مطلب مرتبط...
ما را در سایت چنتا مطلب مرتبط دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thelostyears بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 16:40

بعضی وقتا یجوووری یجوووری نگاهت نسبت به بعضی آدما عوض میشه...یجوری تمام بدی هاشونو تمام و کمال رو میکنن...یجوری با خنجر حمله میکنن به قلب باورات...که انگار دیگه هیچ جوری نمیشه درستش کرد...انگار که ظرف روغن بریزه رو فرش.....انگار که لیوان شیشه ای هزار تیکه بشه.... یه واقعیت تلخِ تلخ و برنده... انقدر که تا مدت ها تو شوک و ناباوری غرق میشی..کاش انقدر بی رحم نباشیم....به باور آدما خنجر نزنیم....از چشمِ باورِ آدما نیفتیم...از چشم افتادن و میشه درست کرد باورِ زخمی رو نه.....نمیدونم چقدر باید زمان بگذره....چه اتفاقی باید بیفته....چی باید بشه...که بشه رد شد....بی خیال شد...۰ + نوشته شده در شنبه پنجم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 21:52 توسط خانوم حلزون  |  چنتا مطلب مرتبط...ادامه مطلب
ما را در سایت چنتا مطلب مرتبط دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thelostyears بازدید : 57 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 16:40

به حریم خصوصی آدمها وارد نشیم.... به هیچ دلیلی.... چنتا مطلب مرتبط...
ما را در سایت چنتا مطلب مرتبط دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thelostyears بازدید : 60 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 16:40

نفرین به ج ن گ....چقدر غم انگیزه....هر روز تعداد زیادی ادم بی دلیل بی گناه....ک ش ت ه میشن....زندگی هاشون نابود میشه....بخاطر ِ ج ن گِ لعنتی....آدمایی که هیچ گناهی ندارن....کی میگه آدما به زمین حکومت میکنن؟!!!پول داره به آدما و اهل زمین حکومت میکنه....پول و حس کثیفِ قدرت...حالِ زمین بده....حالِ دنیا بدهِ...زمین پر از زخمه....پر از عفونتِ...پر از دردِ...و آدما....آدمایی که بهم رحم نمی کنن... + نوشته شده در دوشنبه یکم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 21:34 توسط خانوم حلزون  |  چنتا مطلب مرتبط...ادامه مطلب
ما را در سایت چنتا مطلب مرتبط دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thelostyears بازدید : 63 تاريخ : چهارشنبه 10 اسفند 1401 ساعت: 13:00

کی فکرشو میکرد ؟!!!!!!کِی فکرشو میکردم؟ به ذهنم خطور نمی کرد...تصورشم غیر ممکن بود....به هرچیزی فکر میکردم به جز اینک. الان این زندگی من باشهِ....این من باشم و .........این زندگی من...5 سال قبل....10 سال قبل.....چرخید و چرخید و چرخید و.....من الان اینجام...این گوشه از زندگی....من از ازروهای دور و دراز....من از خواب چشمان نم امدم....خسته راه.....خسته و دلگیر و دل تنگ و دل آشوب..... + نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 20:43 توسط خانوم حلزون  |  چنتا مطلب مرتبط...ادامه مطلب
ما را در سایت چنتا مطلب مرتبط دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thelostyears بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 24 بهمن 1401 ساعت: 14:55

امروز یه چالش 40 روزه رو شروع کردم...امروز اولین روزش بود که تونستم به خوبی انجام بدم....

خدایا شکرت...

+ نوشته شده در دوشنبه شانزدهم خرداد ۱۴۰۱ ساعت 22:27 توسط خانوم حلزون  | 

چنتا مطلب مرتبط...
ما را در سایت چنتا مطلب مرتبط دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thelostyears بازدید : 126 تاريخ : دوشنبه 20 تير 1401 ساعت: 2:18

از لحاظ روحی نیاز دارم برگردم به اول مهر 1396....به همون عصر جمعه دلگیری که اولین بار این وبلاگو ساختم...که مهمان خانه رفته بود...که هوا کمی خنک بود... پنجره اتاقم باز بود...که دلتنگ دلتنگ بودم....که نوشتم ونوشتم و نوشتم و پاک کردم... + نوشته شده در جمعه سوم تیر ۱۴۰۱ ساعت 21:12 توسط خانوم حلزون  |  چنتا مطلب مرتبط...ادامه مطلب
ما را در سایت چنتا مطلب مرتبط دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thelostyears بازدید : 93 تاريخ : دوشنبه 20 تير 1401 ساعت: 2:18

خوابم نمی بره.سرم پر از فکره...بیدارم تا الان.... این فکرای لعنتی چرا نمیرن؟! صبح شد...لعنتی.... چنتا مطلب مرتبط...
ما را در سایت چنتا مطلب مرتبط دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thelostyears بازدید : 111 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 20:10

یجوری آدما دارن همه کارا رو با عجله انجام میدن...تند تند..بدو بدو...انگار دنیل قراره به اخر برسه...

فقط قراره سال جدید شروع بشه...

الکی اینهمه دلهره دلشوره نگرانی....

تموم شد ...این همه سال گذشت و دیدیم که بعد عیدم هیچی نیست...ولی

نمیدونم چرا...

واقعا اگه الان اخر دنیا بود چی؟!

چه حسی داشتیم؟

دلشوره دارم...دلم تنگ شد از همین الان...

لعنتی...

چنتا مطلب مرتبط...
ما را در سایت چنتا مطلب مرتبط دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thelostyears بازدید : 108 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 20:10

چقد خوبه که خدا شبو آفرید... شب... چه شبایی که از شب متنفر بودم.بیزار بودم..میترسیدم...شب اروم نبود..شب قشنگ نبود...شب زمان مناسبی برای خوابیدن و استراحت کردن نبود... و چه شبایشباییشب قشنگ بود... پرخاطره بود...پر از احساس خوب و شادی بود...شبایی که د چنتا مطلب مرتبط...ادامه مطلب
ما را در سایت چنتا مطلب مرتبط دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thelostyears بازدید : 101 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 20:10